- شهدا, شهرستان فردوس

شهید غلام حسین ایمانی

اطلاعات شهید :

كدشناسايى  :1090267

كدپرونده  :1876 /64

نام و نام خانوادگی :  غلام حسین ایمانی

نام پدر : مصطفی

سن شهادت : بیست و دو

تاريخ‌تولد  :03/11/1342

ش.ش   :340

محل‌صدورشناسنامه   :فردوس

 تاريخ شهادت  :21/11/64

نام دانشگاه : مرکز تربیت معلم فردوس

رشته تحصیلی : آموزش ابتدایی

مقطع تحصیلی : کاردانی

نوع حادثه  :حوادث‌مربوطبه‌جنگ‌تحميلى

شرح حادثه  :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-توسطدشمن‌درجبهه

استان  :بنيادشهيداستان‌خراسان جنوبی

شهر :اداره‌بنيادشهيدفردوس

زندگی نامه :

شهید غلامحسین ایمانی به تاریخ 3/11/1342 در شهرستان فردوس متولد و در تاریخ 21/11/1364 در جزیره بوارین به فیض شهادت نائل شد.
شهید غلامحسین ایمانی روز سوم بهمن ماه سال 1342 در خانواده ای متدین و مذهبی از شهرستان فردوس، دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات عمومی خود را تا سال 1362 در شهرستان زادگاهش به پایان رساند. پس از اخذ دیپلم، تصمیم گرفت در ارتش جمهوری اسلامی استخدام شود که کلیه مراحل گزینش را با موفقیت طی نموده ، ولیکن به اصرار خانواده و عدم تحمل دوری وی ، از رفتن به آنجا منصرف و سال بعد در آزمون سراسری قبول و در تربیت معلم شهرستان فردوس مشغول به تحصیل گردید. در حین تحصیل، باتوجه به اعتقاد و ایمانی که نسبت به فرامین رهبرکبیر انقلاب حضرت امام(ره) داشت، به عضویت بسیج بیست میلیونی در آمده و در دو مرحله به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد. مرحله اول به مدت 45 روز و به سلامتی به آغوش خانواده برگشت. در مرحله دوم حین عملیات والفجر8 در تاریخ 21/11/1364 در جزیره بوارین عراق، مفقود الاثر و پس از ده سال انتظار پیکر مطهرش تشییع و در بهشت اکبر شهرستان فردوس به خاک سپرده شد.
از خصوصیات اخلاقی شهید همین بس که بسیار متواضع و فروتن بود. به همه اقوام و خویشان و بستگان در کلیه امور و بدون هیچگونه منت و چشمداشتی کمک می کرد. شاهد این مدعا دوستان، همسایگان، بستگان و اقوام دور و نزدیک شهید می باشند. از دیگر خصوصیاتش این بود که عاشق امام و ولایت بود و برای دنیا و داشته های آن ارزشی قائل نبود. این مطلب از گفته ها و توصیه هایی که در نامه هایش به خانواده خود می نوشت، کاملاً آشکار و هویداست. در جایی می گوید: دنیا هیچ ارزشی ندارد و این چند روزه دنیا انسان باید با هم مهربان و با احساس و محبت باشد. روحش شاد و یادش گرامی.


منبع: اداره اسناد وانتشارات اداره کل بنیادشهید وامور ایثارگران خراسان جنوبی

 

درباره شهید :

خواهر شهيد: تك پسر خانواده بود و زماني كه مي خواست به جبهه برود مادرم راضي نمي شد. خيلي اصرار كرد، گفت:« مادر راضي هستيد بروم سركوچه و خبر بياورند كه غلامحسين تصادف كرده و مرده است؟» بالاخره با استدلال هايش مادرم را راضي به جبهه رفتنش كرد و خداوند توفيق شهادت را به او عطا كرد.

وصیت نامه :

(( بسم رب الشهداء و الصديقين ))

هم اكنون كه لباس رزم پوشيدم و عازم جبهه هاى نبرد حق عليه باطل شدم ، لازم مى دانم چند كلمه اى را به عنوان يادگارى روى كاغذ بياورم كه اگر انشا الله شهيد شدم ، با خواندن اين وصيتنامه عده اى تحت تاثير قرار گرفته و نگذارند اسلحه ام روى زمين بماند . لذا به اين ترتيب شروع مى كنم .

(( به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان ))

 ((ولاتقولوالمن يقتل فى سبيل الله اموات بل احياء ولكن لاتشعرون))قرآن كريم  (( نگوييد كسانى كه در راه خدا كشته مى شوند مردگانند ، بلكه زنده اند و اما شما نمى فهميد ))

همه گلها و عشقها ، همه جام ها و بوسه ها ، فنا پذير و ميرا هستند . مرگ در كنار همه ذرات جهان ، به ويژه انسان اين معنا دهنده همه جام ها و عشق ها ايستاده است ، به همه چيز و همه كس با چشمانى ناشناس خيره مى نگرد . خوف انگيز و وحشت بار است و حضور مداومش جاى آرميدن را تلخ و ناگوار مى كند . گياهان نيز مى ميرند ، اما اميد حياتى دوباره را در دل دارند ، ليكن انسان بى آنكه هيچ اميدى به بازگشت داشته باشد از جهان گل و شراب و عشق خواهد رفت و در دل خاك تيره جاودانه خواهد خفت . آرى با اينكه هزاران هزار درد و آرزو داشتم ، تصميم گرفتم در اين موقعيت حساس كه جبهه ها احتياج به خون دارد ، اعزام شوم ، البته درد من درد دين و آرزويم ، آرزوى پيروزى اسلام بر كفر جهانى بود . آمدم تا عربده هاى مستانه استكبار كه از حلقوم شوم صداميان بيرون مى آيد ، خاموش كنم و صدايشان را در گلو خفه كنم ، آمدم كه مرهمى باشم براى پدران و مادران و تمامى بستگان شهدا و معلولين و مفقودين و اسرا الگويى باشم ، آمدم تا زمينه را براى ظهور حضرت مهدى (عج) آماده نمايم و مى خواهم دست كافران بعثى را از تمامى جهان كوتاه كرده ، آنها را در زباله‌دانهاى تاريخ دفن نموده و از آنجا به اعماق مبهم و اسفل السافلين بفرستم انشا الله .

از همكلاسم مى خواهيم تمامى احكام اسلام را در روى زمين پياده كرده و نهايت اينكه نه ظالم باشيم و نه مظلوم .

 چون اسم مظلوم بردم به ياد امام حسين (ع) افتادم كه روز عاشورا گفت :

(( اگر دين نداريد و مسلمان نيستيد ، لااقل آزادمرد باشيد )) كه اين حديث امام حسين (ع) انقلابى در  ما ايجاد كرد و من با خود گفتم ، مسلمان هستم و آزادمرد ، پس ايستادن چرا ، اگر آب مدتى در يك جا بى حركت باشد ، مى گندد تا چه رسد به انسان . پس حركت مى كنم و دين خدا را يارى مى نمايم . آرى ديگر از مرگ نمى ترسيم شهـادت معشوق ماست ما را از معشوق نترسانيد . من راه خود را انتخاب كرده ام و به اين راه ادامه مى دهم ، مى خروشم و به پيش مى روم و هم اكنون كه مى روم مى خواهم سخنى با ملت ايران و مدرسين و همكاران و دوستان و همشهريان خود داشته باشم ، هر چند كوچكتر از آنم كه براى ملتى بپاخاسته پيام بدهم ولى سخنم با ملت اين است : اتحاد ، اتحاد ، اتحاد ، ملت عزيز همانگونه كه مستحضرند و مى دانند پيروزى اين انقلاب شكوهمند معلول سه 3 چيز است كه يكى از آنها اتحاد مردم است ، پس نگذاريد توطئه دشمن اتحاد شما را از بين ببرد و دومى رهبرى است كه مى بينيم در مراحل حساس با پيام اين رهبر بزرگوار تمامى مردم به صورت كاروانى عازم جبهه ها مى شوند و آبروى دشمن و حاميانش را بر باد مى دهند و ديگرى مكتب ماست كه دشمن با حيله هاى رنگارنگ خواسته دين ما را از ما بگيرد و براى ما دين مى‌سازد و دين مى تراشد ، ولى كورخوانده است ، ملت اتحاد را حفظ كرده و بدانيد كه هميشه در كمين است و از مدرسين محترم نيز مى خواهم از اين مدتى كه من از محضر آنها كسب فيض مى كرده ام ، اگر خداى نخواسته از من سرزده كه موجب كدورت خاطرشان شده است مرا ببخشند .

و اما اى دانشجويان عزيز شما كه رهبران فرهنگى جامعه هستيد ، سعى كنيد جامعه را خوب رهبرى كرده و الگوى اجتمـــــــاع باشيد كه اگر خــــداى نخواسته شمـــــا منحرف شويد كشور منحرف خواهد شد . پس سعى كنيد در مسير الهى حركت كرده كه شما به منزله ريلهاى يك قطار مى باشيد .

و اما دوستان و همشهريان محترم اگر در مدت زندگى نكرده با شما برخوردى داشته ام و كدورتى از من داريد ، اميدوارم به بزرگوارى خودتان ببخشيد و هر كدام از من طلب و يا چيز ديگرى داريد به پدر و مادرم مراجعه و آن را بگيريد .

در آخر از اقوام و خويشان مى خواهم كه پدر و مادرم را تنها نگذارند و سعى كنند هميشه از حال و احوال آنها باخبر باشند .

و اما مادر و پدر و خواهران عزيزم ، پيام من به شما اين است كه بر مرگ من گريه نكنيد ، چون من خودم اين راه را انتخاب كردم و آگاهانه هم به اين راه رفتم و اگر مى خواهيد گريه كنيد به ياد على اكبر حسين (ع) و صحنه روز عاشورا گريه كنيد و نگذاريد دشمن شاد شود .

مادر و پدرم فكر نكنيد كه چون من يگانه پسر خانواده هستم ، با رفتن من زندگى شما متزلزل خواهد شد ، بلكه بايد استوار تر ؟؟؟گرديد. هر چند شما از چهار پسر همين يكى برايتان باقى مانده است و ممكن است برايتان سخت باشد ولى اين را بدانيد كه يار و ياور مومنان است. خودتان مى دانيد من امانتى بودم در دست شما و شما امانت نگهدار بوديد و رحمت خداوند بر باد كه اين امانت الهى را به خوبى و نحو احسن نگهدارى كرديد و هر موقع خدا خواست تقديم مى كنيد .

و در آخر از خواهران و دامادهايمان مى خواهم كه نگذارند پدر و مادر پيرم تنها بمانند ، هر چند مهر شما از دلم بيرون نمى رود ولى اسلام مهم تر از آن است . به هر حال ؟؟؟ دارم مرا ببخشيد و از من راضى باشيد و اگر در مدت زندگى با شماها بدرفتارى داشتم ، زير پا بگذاريد و در آخر از خواهر كوچكم و ديگر خواهران مى خواهم كه حجاب خود را حفظ نموده و مسايل اسلامى را به خوبى انجام دهند و هميشه به جان رهبر دعا كنند تا ظهور امام زمان (عج) و از خانواده ام مى خواهم اگر شهيد شدم حدودا سه 3 ماه برايم روزه بگيرند و يك سال نماز بخوانند و جسدم را در بهشت اكبر دفن نمايند و از قرآن خواندن و ذكر و مناجات خداوند يادتان نرود و هميشه جهت پيروزى رزمندگان و طول عمر امام دعا كنيد و در آخر يك سخن از امام حسين (ع) برايتان بنويسم :

(( ما در دامان كرامت و آقايى پرورش يافته ايم و سيادت و سرورى در روح و جان ما موج مى زند و عزت و شرف به ما حكم مى كند كه براى مرگ آغوش باز كنيم … )) امام خمينى

از فرمايشات امام امت :

( شما هيچ وقت از هيچ چيز هراس نداشته باشيد ، شما براى حفظ اسلام داريد جنگ مى كنيد . )

( چند شعر در صفحه بعد )

بسم رب الشهداء و الصديقين ؟؟؟ آب مى كند اندوه مرا ، هنگامى كه هر ابر ذره اش كوهى است از غم در پيش پا ، غم هاى من هميشه ترا مى جويد ، تو را يا زهرا ، يا زهرا ،  يا زهرا .

در ضمن پدر و مادرم از خيرات و صدقه فراموش نكنيد و سعى كنيد تمام مسائل شرعيه اسلام را مو به مو اجرا كنيد .

مجددا يادآور مى شوم كه مبادا بر شهادت من گريه كنيد ، بلكه به ياد على اكبر حسين و صحنه كربلا گريه كنيد . در آخر از همه معذرت مى‌خواهم اگر وصيتنامه طولانى شد و اميدوارم مرا ببخشند ، چون طولانى بودن آن بدست خودم نبود بلكه فكر مى كردم بايد هر آنچه در دل دارم به گوش اين ملت بيدار برسانم .

به اميد پيروزى و به اميد زيارت كربلاى امام حسين (ع) اجر كم عند الله والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته و اما اگر مفقود شدم اين قسمت را به خانواده ام بدهيد .

چند قطعه شعر هم در اينجا يادداشت مى كنم :

نمازت نغمه هاى آشنا داشت                    دل پاكت اميد كربلا داشت

نكردى مهر حق از سينه بيرون                 گل سجاده ات بوى خدا داشت

قدم در كوى سرخ لاله بنهاد                   كه شايد باشد در لاله زاران

بيفروزد چراغ صبح را در                          شبستان سياه روزگاران

اى كاش كه جاى آرميدن بودى                   يا اين ره دور را رسيدن بودى

كاش از پس صد هزار سال از دل خاك             چون سبزه اميد بردميدن بودى

بر شاخ اميد اگر برى يافتمى                هم رشته خويش را سرى يافتمى

هر چند ز تنگناى زندان وجود                 اى كاش سوى عدم درى يافتمى برخيز بيا بتاز بهر دل ما                       حل كن به جمال خويشتن مشكل ما

اى دوست بيا تا غم فردا نخوريم                و اين يكدم عمر را غنيمت شمريم زيرا كه از اين دير فنا در گذريم             با هفت هزار سالگان سر ببريم

« انتظار » آسمان آبى است با آفتابى كه طلوع جاودانه را پلك گشوده است .

مادر بر پلكان سنگى انتظار مى نشيند و كلاف روشن آوازش را مى گشايد ، شقايقى خونين در گلو دارم و پرنده اى زخمى در دل .

آسمان آبى‌ست با آفتابى كــــه طلوعى جاودانه را پلك گشوده است . مادر بر پلكان سنگى انتظـــــار مى نشيند و چشم انداز هـــاى دوردست را مى‌نگرد .

پرنده اى زخمى بر خاك مى افتد و شقايقى خونين سر بر مى آورد آرى مادر جان آنگاه كه انديشه بال مى گيرد تا پرواز را ناميرا ترين تعبير عشق سازد و گامها روح حركت را در خويشتن مى پيچانند تا طنين رفتن را بر سينه هاى خاك سرود كنند ، هيچ حصارى پرواز را گرفتن نتواند و هيچ زنجيرى رفتن را .

و مادر جان اگر از من ناراحتى مرا ببخش ، چون آمدن بدست خودم نبود و خدا خواست كه بيايم .

 

مورخه 15/11/1364ساعت 12 ظهر حسين ايمانى

مصاحبه با افراد درجه یک شهید:

دلنوشته های شهید:

بسمه تعالی

حضور محترم پدر و مادر و خواهرم سلام

پس از تقدیم عرض سلام و احوالپرسی امیدوارم حالتان خوب و خوش باشد و هیچ گونه کدورتی نداشته باشید و به هیچ عنوان نگران من نباشید چنانچه از راه لطف جویای احوالات فرزند حقیر خود را بخواهید بد نیستم و کدورتی ندارم بجز دوری شماها که الهی آن هم بزودی زود میسر گردد و بار دیگر دیدارها تازه شود مادرجان اگر قیافه مرا ببینی به خدا قسم حسابی می خندید درست مانند یک خر فقط پالان کم دارم البته معذرت می خواهم اگر اورکت بپوشم کار یک پالان را می کند حتی می توان گفت که اورکتمان از پالان هم سنگین تر است وقتی که لباس می پوشم باید یک فانوسقه اضافی به کمرم ببندم و از آن یک قمقمه آب ، چند عدد نارنجک ، کوله پشتی که حاوی 4 خشاب کلاش است کوله پشتی که ماسک ضدگاز در آن است کوله پشتی اصلی که در آن سه عدد موشک آرپی جی هفت و سه عدد خرج آرپی جی هفت و داخل آن است و اسلحه کلاش با یک خشاب در دوش و کلاه آهنی بر سرم به هر حال هر کدام از شماها مرا ببینید حسابی به قیافه من می خندید حتی وقتی به خودم نگاه می کنم به یاد جوال دوزی می افتم به هر حال واقعاً خنده  دار است البته ناراحت نباشید چون با همین وضع هم حالم خوب است و هم این بار را مانند خر البته …… نمی کشم خوب دیگر امیدوارم … ناراحت نداشته باشید خدمت محمدباقر با خانواده و صدیقه و آمنه و دایی با بچه ها و فاطمه و حاج غلامرضا با خانواده و معصومه و حاج آقا با خانواده وعذرا با خانواده و خاله ها و محمدعلی با خانواده و عمه ها با خانواده و کلیه قومان و خویشان و همسایگان را سلام زیادی برسانید در ضمن نامه های زیادی از شما به دستم رسید هم از محمدباقر و محمدحجی و جعفر محمدی و مهدی نجومی، عباس عطائی و عباس ایروانی و همه و همه و تلگراف محمدباقر هم رسید درضمن برای عذرا هم نامه نوشتم ولی هنوز جوابی بدستم نرسیده بهرحال شماها نگران من نباشید و به فکر خودتان باشید چون من هر جا باشم همان …….. هم گندم فقط امیدوارم شما ها همگی سلامت و خوش بوده باشید و تنها ناراحتی من دوری شماها و همیشه این ……

……………………………………

حضور محترم پدر و مادر و کلیه قومان و خویشان و خواهران سلام

پس از تقدیم عرض سلام واحوالپرسی امیدوارم حالتان خوب و خوش باشد وهیچ گونه کدورتی نداشته باشید باید عرض کنم نامه های پی در پی و تلگرافهای خانواده و محمدباقر پشت سر هم بدستم می رسد و این نامه ها و تلگرافها بیش از حد است لطفاً از این تاریخ به بعد نه نامه بنویسید و نه تلگراف بزنید در ضمن چنانچه احتمالاً بعد از 45 روز نیامدم به هیچ عنوان نگران نباشید در اولین فرصت مجدداً اطلاع خواهم داد که اگر مایل باشید نامه بنویسید از تاریخ 10/11 به بعد به هیچ عنوان موقتاً نامه ننویسید خدمت همه سلام مرا برسانید اینجانب هم اکنون مورخ 11/11/64 است که نامه می نویسم و حالم کاملاً خوب است و در تاریخهای 7/11 و 8/11 و 9/11 و 10/11 پشت سر هم از شماها نامه و تلگراف می آید بقدری که دیگر داشتم دیوانه می شدم خوب بیش از این مزاحم نمی شوم و بقیه نامه را با خط سفید نوشتم امیدوارم که آن را بخوانید مجدداً عرض کنم نگران من نباشید و به فکر خودتان باشید خوابهایی هم که می بینید همه اش ورچپه است زیاد فکر نکنید دیگر نبینم در تلگرافی برایم بنویسید که مادر ناراحت است که من در اینجایم نمی دانم به فکر چه کسی باشم به فکر مادر، پدر، خواهر و … دیگر از این مسائل مطرح نشود تا اطلاع ثانوی خدانگهدارتان خداحافظ تا اطلاع مجدد نامه ننویسید خداحافظ همگی تان

جنگ جنگ تا پیروزی

امیدوارم هر چه زودتر پیروز شویم و از کنار جاده بصره به تاکسی ها بگوئیم 2 تومان کربلا.

درضمن از زحمات محمدباقر و صدیقه و آمنه و مریم سریعاً قدردانی می شود. 11/11/64

……………………………..

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان وبا سلام و درود به روان پاک شهدای اسلام

حضور محترم پدر و مادر و خواهران گرامیم سلام عرض می کنم

پس از تقدیم عرض سلام و احوالپرسی امیدوارم حالتان خوب و خوش بوده باشد و هیچگونه کدورتی نداشته باشید و روزها را به خوبی و خوشی سپری نمائید پدرجان امیدوارم حالتان خوب باشد و به هیچ عنوان ناراحتی از دست من و مادر و دیگران نداشته باشید پدرجان من حالم خوب است و هم اکنون مورخ 21/11/64 است که برایتان نامه می نویسم و تاکنون سالم هستم و هیچ ناراحتی ندارم جز دوری شماها خدمت مادر عزیزم سلام عرض می کنم و امیدوارم سلام گرم مرا پذیرا باشید مادرجان در هنگامی که نمازهای مستحبی می خوانید همیشه برای رزمندگان اسلام دعا کنید اگر برایتان سخت نیست سفره حضرت رقیه و یا اگر از حضرت زهرا نماز و یا چیز دیگری هست انجام دهید درضمن بعد از نمازهایتان از تسبیحات حضرت زهرا فراموش نکنید مادرجان همین دعاهای شماست که باعث پیروزی رزمندگان اسلام می شود و دعاکردن برای رزمندگان ثوابش از جنگیدن کمتر نیست و اگر توانستید اولین روزی که نامه بدستتان رسید شب همان روز را نماز شب بخوانید و برای همه رزمندگان و پیروزی رزمندگان جان برکف دعا کنید و در موقع قران خواندن یادی هم از ما بکنید.

مادرجان به هیچ عنوان راضی نیستم که بخاطر دوری من گریه کنید و بقیه را هم ناراحت داشته باشید چون خدا شاهد است ناراحتی شماها باعث ناراحتی من است حال خودتان می دانید و خدای خودتان درضمن اگر دیر آمدیم نگران نباشید و باز از این طرف به آن طرف تلاش کنید که خدایا چه شده است هر چه که انشاءالله بزودی زود خدمت خواهم رسید انشاءالله خدمت خواهرم صدیقه سلام می رسانم و از اینکه در این مدت برایم نامه های زیادی نوشته خیلی تشکر می کنم امیدوارم در درسهایش جدی باشد خدمت باقرآقا با مریم و فرزندان و آمنه خانم سلام می رسانم و از همگی شماها معذرت خواهی می کنم که در این مدت نامه ها و تلگرافهای پی در پی برایم فرستادید خدمت آقا غلامرضا با فاطمه و بچه ها سلام می رسانم و نامه شما رسید ولی فرصت جواب کردن نداشتم انشاءالله که بزودی خودم خواهم امد خدمت معصومه خانم با حاج آقا و بچه ها سلام می رسانم و امیدوارم حال همگی شان خوب و خوش باشد و هیچ گونه کدورتی نداشته باشند خدمت عذرا و آقای سپاهی با بچه ها و عزت خانم سلام مرا برسانید خدمت دایی با خانواده و خاله ها و عمه ها و محمدحسن و علی آقا و محمدعلی با خانواده و حاجی ابراهیم و همه را سلام برسانید درضمن آدرس همان آدرس قبلی است ولی شما به همان آدرس هم دیگر نامه ننوبسید چون تا نامه شما باید انشاءالله خودم خواهم امد و اگر احتیاج بود مجدداً اصلاح خواهم داد فقط در آخر خواهشم این است که اگر می خواهید من آرامش خاطر داشته باشم به هیچ عنوان نگران نباشید و فقط فکر خودتان بکنید چون گریه دردی را دوا نمی کند و این دعاهای شماست که باعث پیروزی رزمندگان اسلام می شود از اینکه برایتان درد سر ایجاد کردم مرا خواهید بخشید درضمن دوستان و دیگر همسایگان را سلام برسانید هم اکنون لحظه غروب آفتاب ساعت 5/5 است که نامه را به پایان رساندم به امید دیدار شما و البته اول زیارت کربلای حسین(ع) اگر کسی از قلم افتاده سلام مرا برسانید و اگر بدخط است خواهید بخشید زیاده عرضی ندارم همگی شماها را به خدای بزرگ می سپارم فرزند حقیرتان غلامحسین ایمانی  مورخ 21/11/64

………………………………..

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان وبا سلام و درود به روان پاک شهدای اسلام

حضور محترم پدر و مادر و خواهران گرامیم سلام عرض می کنم

پس از تقدیم عرض سلام و احوالپرسی امیدوارم حالتان خوب و خوش بوده باشد و هیچگونه کدورتی نداشته باشید و روزها را به خوبی و خوشی سپری نمائید پدرجان امیدوارم حالتان خوب باشد و به هیچ عنوان ناراحتی از دست من و مادر و دیگران نداشته باشید پدرجان من حالم خوب است و هم اکنون مورخ 21/11/64 است که برایتان نامه می نویسم و تاکنون سالم هستم و هیچ ناراحتی ندارم جز دوری شماها خدمت مادر عزیزم سلام عرض می کنم و امیدوارم سلام گرم مرا پذیرا باشید مادرجان در هنگامی که نمازهای مستحبی می خوانید همیشه برای رزمندگان اسلام دعا کنید اگر برایتان سخت نیست سفره حضرت رقیه و یا اگر از حضرت زهرا نماز و یا چیز دیگری هست انجام دهید درضمن بعد از نمازهایتان از تسبیحات حضرت زهرا فراموش نکنید مادرجان همین دعاهای شماست که باعث پیروزی رزمندگان اسلام می شود و دعاکردن برای رزمندگان ثوابش از جنگیدن کمتر نیست و اگر توانستید اولین روزی که نامه بدستتان رسید شب همان روز را نماز شب بخوانید و برای همه رزمندگان و پیروزی رزمندگان جان برکف دعا کنید و در موقع قران خواندن یادی هم از ما بکنید.

مادرجان به هیچ عنوان راضی نیستم که بخاطر دوری من گریه کنید و بقیه را هم ناراحت داشته باشید چون خدا شاهد است ناراحتی شماها باعث ناراحتی من است حال خودتان می دانید و خدای خودتان درضمن اگر دیر آمدیم نگران نباشید و باز از این طرف به آن طرف تلاش کنید که خدایا چه شده است هر چه که انشاءالله بزودی زود خدمت خواهم رسید انشاءالله خدمت خواهرم صدیقه سلام می رسانم و از اینکه در این مدت برایم نامه های زیادی نوشته خیلی تشکر می کنم امیدوارم در درسهایش جدی باشد خدمت باقرآقا با مریم و فرزندان و آمنه خانم سلام می رسانم و از همگی شماها معذرت خواهی می کنم که در این مدت نامه ها و تلگرافهای پی در پی برایم فرستادید خدمت آقا غلامرضا با فاطمه و بچه ها سلام می رسانم و نامه شما رسید ولی فرصت جواب کردن نداشتم انشاءالله که بزودی خودم خواهم امد خدمت معصومه خانم با حاج آقا و بچه ها سلام می رسانم و امیدوارم حال همگی شان خوب و خوش باشد و هیچ گونه کدورتی نداشته باشند خدمت عذرا و آقای سپاهی با بچه ها و عزت خانم سلام مرا برسانید خدمت دایی با خانواده و خاله ها و عمه ها و محمدحسن و علی آقا و محمدعلی با خانواده و حاجی ابراهیم و همه را سلام برسانید درضمن آدرس همان آدرس قبلی است ولی شما به همان آدرس هم دیگر نامه ننوبسید چون تا نامه شما باید انشاءالله خودم خواهم امد و اگر احتیاج بود مجدداً اصلاح خواهم داد فقط در آخر خواهشم این است که اگر می خواهید من آرامش خاطر داشته باشم به هیچ عنوان نگران نباشید و فقط فکر خودتان بکنید چون گریه دردی را دوا نمی کند و این دعاهای شماست که باعث پیروزی رزمندگان اسلام می شود از اینکه برایتان درد سر ایجاد کردم مرا خواهید بخشید درضمن دوستان و دیگر همسایگان را سلام برسانید هم اکنون لحظه غروب آفتاب ساعت 5/5 است که نامه را به پایان رساندم به امید دیدار شما و البته اول زیارت کربلای حسین(ع) اگر کسی از قلم افتاده سلام مرا برسانید و اگر بدخط است خواهید بخشید زیاده عرضی ندارم همگی شماها را به خدای بزرگ می سپارم فرزند حقیرتان غلامحسین ایمانی  مورخ 21/11/64

………………………………..

حضور محترم پدر و مادر و کلیه قومان و خویشان وهمسایگان سلامسلامی به بلندی آسمان و به گرمی آفتاب خوزستان و سلامی آکنده از مهر و محبت که پس از پیمودن فرسنگها راه بسویتان ارسال می دارم امیدوارم سلام مرا پذیرا باشید پس از تقدیم عرض سلام و احوالپرسی امیدوارم حال همگی شماها خوب و خوش باشد و هیچ گونه کدورتی نداشته باشید باری عرض می شود چنانچه جویای احوالات فرزند حقیر خود را بخواهید بد نیستم و ناراحتی ندارم بجز دوری از شماها که انشاءالله هر چه زودتر دیدارها تازه شود برای اینکه ناراحت نباشید لازم به عرض برسانم که ما روز دوشنبه از مشهد عازم اهواز شدیم و روز چهارشنبه را به تیپ 21 امام رضا مستقر در اطراف اهواز منتقل شدیم بعدازظهر همان روز در آنجا تقسیم شدیم و به گردان کوثر مستقر در اطراف حمیدیه آمدیم و هم اکنون مدت سه روز است که در این منطقه هستیم بیش از این راجع به این محل نمی توانم برایتان توضیح دهم و این هم به خاطر این بود که حدوداً بدانید جایم خیلی خوب است و شما در نامه هایتان اسمی از تیپ و گردان و مسائل دیگر نبرید و از شما خواهش می کنم که به فکر تلفن و تلگراف نباشید چون نه به تلفن دست رسی داریم و نه به تلگراف و چند نامه دیگر هم برایتان نوشته ام ولی چون پاکت نبوده است همه در جیبم مچاله شده و دیگر قابل فرستادن نبودند تا اینکه امروز نامه دادند و هم اکنون برایتان شروع به نوشتن کردم و سعی کنید هر روز به این طرف و آن طرف نروید و خیالتان راحت راحت باشد درضمن سعی کنید پدر و دیگر خواهرانم را ناراحت نکنید و به فکر خودتان باشید که من هر جا باشم همان خرسیاه و همان کیله جو هستم و به قول معروف آسیای لُم لُم هم جو آرد می کند و هم گندم مسئله مهم دیگر کلیه دختران همسایه را ازقول من سلام برسانید چون تنها چیزی که در اینجا نمی بینم دختر و زن است البته همه اینها شوخی بود امیدوارم مرا ببخشید و من این نامه برای کلیه دامادها و دیگرقومان می باشد و نامه برای یک یک نمی توانم بنویسم و شما نامه بنویسید ولی منتظر جواب نباشید خدمت فاطمه و حاجی غلامرضا که موفق به خداحافظی با آنها نشده ام سلام برسانید و از طرف من معذرت خواهی کنید چون خودتان می دانید که من تقصیری نداشته ام درضمن امروز جمعه مورخ 13/10/64 است که برایتان نامه می نویسم و اینکه تا حالا موفق نشدم هیچ گونه تقصیری نداشتم و چون دقیقاً 5 دقیقه پیش پاکت نامه بدستم رسید خوب دیگر اگر می خواهید که روح من آزاد باشد و در اینجا به من خوش بگذرد به فکر خودتان باشید نه به فکر من چون من از عهده ی خودم برمی آیم مجدداً عرض کنم حالم خوب است و کلیه قومان(دایی، خاله، خواهران ،دامادها و دوستان و همسایه ها و …) سلام مرا برسانید و هرکس آدرسم را خواست به این آدرس برایم نامه بنویسید درضمن آدرس را هرکسی خواست به او بدهید. (اهواز – صندوق پستی 25/198 برسد به دست غلامحسین ایمانی) نه بیشتر و نه کمتر والسلام 13/10/64 حسین ایمانی

………………………………………

حضور محترم پدر و مادر گرامیم سلام عرض می کنم

پس از تقدیم عرض سلام و احوالپرسی امیدوارم حالتان خوب و خوش بوده باشد و هیچ گونه کدورتی نداشته باشیی.چناچه از راه لطف جویاب احوالات فرزند خود را بخواهید بد نیستم و کدورتی ندارم بجز دوری شماها که آن هم بزودی میسر گردد و بار دیگر دیدارها تازه شود در ضمن هم کنون در یک گردان جدیدی تقسیم بندی شدیم و هم اکنون 27/10/64 است که نامه پر از مهر و محبت شما و نامه حاج غلامرضا بدستم رسید و هم اکنون شب 28/10 است که نامه را جواب می کنم و باید عرض کنم تا بحال ما چهار آدرس عوض کردیم و خیلی مهم بوده که نامه های شما بدستم رسیده چون اصلا آدرس ما آن نیست در ضمن از اینکه بگویم در کجا هستم معذورم چون دشمن از آدرس های ما سوء استفاده می کندو محل ما را کش کرده و بمباران می کند و به همین خاطر آدرس هایمان فقط بصورت رمزی و صندوق پستی است ولی بهر حال فقط می توانم بگویم حالم کاملا خوب است و تا تاریخ 28/10/64 سالم هستم در ضمن ما عده زیادی از بچه های تربیت معلم با هم هستیم یعنی در یک گردان می باشیم . بهرحال بگذریم اینجا دگر حالی دارد و باید بگویم همین امروز ظهر قبل از اینکه این نامه بدستم برسد (یعنی نامه شما و نامه حاج غلامرضا) یک نامه نوشتم و در آن گله کردم که چرا نامه نمی نویسید ولی هنوز آن را پست نکردم و نامه در دستم است قصد داشتم آن را نفرستم ولی آن نامه را با این نامه که الان می نویسم برایتان می فرستم بهر حال عیبی  ندارد خوب خدمت صدیقه و آمنه و مریم وبچه ها، فاطمه و حاج غلامرضا با بچه ها و حاج آقا و خانواده محمدعلی با خانواده و خاله ها و دایی با خانواده و همه و همه سلام مرا برسانید و دیگر نمی توانم همه را نام ببرم چون صفحه کاغذ را بزور می بینم.بالاخره همه قومان و خویشان و همسایگان را سلام برسانید و مجددا در این نامه عرض می کنم آدرس ما ( اهواز صندوق پستی24/198)است و به همین آدرس نامه بنویسید البته شاید بزودی این آدرس هم عوض شود ولی بهر حال نامه بنویسید چون این پنجمین بار است که ما را از این طرف به آن طرف می برند و هر ….جائی هستم. بهر حال اگر سرتان را به درد آوردم مرا خواهید بخشید در ضمن از حاج غلامرضا و شماها و صدیقه و آمنه و مریم و همگی که لطف کردید برایم نامه نوشتید متشکرم. در ضمن تا بحال دو تلگراف زدم و فردا صبح اگر مرخصی داشتم یک تلگراف دیگر برایتان خواهم زد در ضمن از من انتظار نداشته باشید که نامه هایتان را جواب کنم چون واقعا وقت ندارم و مرا خواهید بخشید. در آخر از محمدباقر برایم بنویسید …….چون این نامه که مرا ناامید کردید و نوشته بودید که نیامده اند

به امید زیارت کربلا

…………………………..

حضور محترم پدر گرامیم سلام

پس از تقدیم عرض سلام و احوالپرسی امیدوارم حالتان خوب و خوش بوده باشد و هیچ گون کدورتی نداشته باشید.چناچه از راه لطف جویای احوالات اینجانب فرزند حقیر خود غلامحسین را بخواهید بد نیستم و کدورتی ندارم بجز دوری شماها که الا علی آن هم بزودی زود بر طرف گردد و بار دیگر دیدارها تازه شود. مادر جان امیدوارم که به هیچ عنوان به فکر من نباشید و این طرف و آن طرف بروید و خیالتان راحت باشد در ضمن از اینکه علی رغم میل شماها به جبهه آمدم امیدوارم مرا ببخشید چون می دانید بدست خودم نبود و در ضمن اگر کسی از دست من ناراحتی دارد سعی کنید آنها را از من راضی کنید خصوصا خواهرم فاطمه و حاجی غلامرضا و هر کس که ناراحت است حتی خود شما. امیدوارم حال بابا کاملا خوب باشد و از خواهرم صدیقه می خواهم که حجاب خود را بخوبی رعایت کند و در درسهایش کوشا باشد و به مریم و بچه ها و آمنه سلام برسانید خدمت حاج آقا با معصومه خانم و بچه ها سلام برسانید . خدمت عذرا خانم و آقای سپاهی سلام برسانید خدمت کلیه قومان و خویشان دایی، خاله ها، محمدعلی و … سلام برسانید در ضمن برایم نامه بنویسید. از محمد باقر چه خبر؟بیش از حد دلم برایش تنگ شده است. حتمادر نامه برایم بنویسید. راستی آدرس جدیدمان این است.((اهواز صندوق پستی 4-25-198)) برسد بدست غلامحسین ایمانی.

خوب بیش از این مزاح وقت گرامیتان نمی شوم و شماها را بخدای بزرگ می سپارم.

به امید دیدار شماها و زیارت کربلا …..

اشعار شهید:

آلبوم تصاویر:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *