- شهدا, شهرستان سرایان

شهید نعمت اسماعیلی

اطلاعات شهید :

نام و نام خانوادگی :  نعمت اسماعیلی

نام پدر : 

سن شهادت : 

نام دانشگاه : 

رشته تحصیلی : 

مقطع تحصیلی : 

زندگی نامه :

ششم خرداد ماه 1345در روستاي مصعبي از توابع شهرستان فردوس به دنيا آمد.پدرش آقا اسماعيل كشاورز بود. بيست و يكم بهمن ماه 1364در جزيره بوارين عراق براثراصابت تركش به درجه رفيع شهادت نائل آمد.پيكر مطهرش در گلزار شهداي مصعيي به خاك سپرده شد.

اطلاعات شخصی شهید:

مصاحبه با افراد درجه یک شهید:

خاطرات شهید:

هم اکنون که می خواهم شروع به نوشتن چند کلمه ای خاطره از دوستان و صحنه های جالب بکنم ساعت 2 بعدازظهر روز یکشنبه 13/11/64 می باشد و در حمیدیه می باشم و در کناری نشسته ام و با خودم فکر می کنم که چه بنویسم اما از اول ماموریت می نویسم تا به آخر برسم ما را با هزاران کب کبه و دب دبه در مورخ 7/10/64 از فردوس مرکز تربیت معلم اعزام کردند و ظهر روز در تربت حیدریه بودیم و تا شب به فردوس رسیدیم و روز بعد در همان مشهد در استادیوم شهید تختی خوابیدیم و روز بعد ساعت 9 صبح شروع به راهپیمایی کردیم و رفتیم با تمام برادران کاروان 2 کربلا زیارت کردیم و ساعت 2 بعدازظهر از مشهد حرکت کردیم و مورخ 10/10 به تهران رسیدیم و ساعت 4 صبح 11/10 در اهواز بودیم ما را به پنج طبقه انتقال دادند و در بعدازظهر همان روز ما را به جنگل حمیدیه بردن و در گردانی به نام کوثر سازماندهی شدیم. و از 11/10 الی 20/10 در حمیدیه ما را آموزش دادند و فرمانده گردان ما برادر نقره ای و فرمانده گروهان ما برادر خلوصی بود و در ساعت 7 شب همان روز ما را به پنج طبقه آوردند و صبح 21/10 به ما مرخصی توشهری به صورت دسته جمعی دادند رفتیم به اهواز با دوستان ایمانی، زنگنه، رحیمی، کاملی و ساعت 5/8 ما را از پنج طبقه به طرف جزیره مجنون حرکت دادند و ساعت 8 شب به آنجا رسیدیم و تا مورخ 25/10 در آنجا بودیم و آموزش قایق رانی دیدیم و هر روز می رفتیم به روی پاسگاه ها اما به گفته یکی از برادران چه پیک نیک های خوبی بود روی پاسگاهها ولی افسوس که تمام شد.و در ساعت 6 شب ما را حرکت دادن به طرف حمیدیه و ساعت 9 به مقصد رسیدیم و آن وقت به ما گفتن که گردان کوثر می خواهد برود به آموزش و شما باید بروید به گردان الحدید و با تمام بچه های تربیت معلم به گردان الحدید عزیمت کردیم. در مورخ 26/10 در حمیدیه بودیم اما در چه چادری ؟ مورخ 27/10 ساعت 5/8 صبح ما را حرکت دادند از حمیدیه به طرف رحمانیه و در آنجا برادران دیگر گردان الحدید را ملاقات کردیم ودر خانه های یک روستایی زندگی می کردیم ما برادران تربیت معلم را به سه گروهان فرستادند و تا 2/11 در آنجا بودیم باز ما را یک مرخصی دسته جمعی دادند و رفتیم به اهواز و باز برگشتیم تا شب10/11 هر روز رزم شبانه برقرار بود اما چه حادثه هایی و چه حمله هایی که قلم نمی تواند آن را بنویسد. و شب 10/11 عملیات مشابه انجام شد که من با تیمی که بودم منطقه ای را که قرار بود پاکسازی کنیم گم کردیم و چه خاطراتی بالاخره صبح شد و آن شب به ما خوش گذشت… و صبح ساعت 7 ما را حرکت دادند به طرف حمیدیه ساعت 9 به حمیدیه رسیدیم و در یک چادر 6 متری بودیم باز روز بعد گفتند که به دلیل ایکه شما هر دو تیم باید با هم باشید باید یک چادر بزرگ بزنید و چادر ما در ظهر 12/11 تعویض شد و شب 13/11 هم که راهپیمایی بود به مسافت 3 کیلومتر و شب هنگام برگشتیم و روز را به پایان رساندیم و…

دلنوشته های شهید:

دست نوشته های شهید:

حضور محترم پدر بزرگوارم سلام عرض می کنم

ضمن عرض سلام امیدوارم که حالتان خوب و خوش بوده باشد و زندگی را به خوبی و خوشی و درکنار هم سپری نمائید و سلام گرم مرا از میان کوههای سر به فلک کشیده و دریاهای بیکران و دره های پرپیچ و خم می گذرد با صمیمیت قلب بپذیرید و باید شما خیلی ببخشید که آدرس من هر چند روزی تا به حال تغییر می کرده است و این آدرس روی نامه از همه جدیدتر است هنوز که مورخ 28/10/64 است از هیچکدام از شماها برای من نامه نیامده است در حالی که من 5 الی 6 نامه برای شما نوشته ام ولی باز هم باید ببخشید که من باید بیشتر نامه بنویسم و سهل انگاری کرده ام در این مورد و انشاءالله که از این به بعد بیشتر بتوانم سلامی عرض کنم راستی از همه مطالب مهمتر اینکه خدمت مادر غم پرورم سلام می رسانم با وجودی که می دانم که هر بار که مادرم سلام مرا می شنود می گوید که سلام از دور عرض کردن چه فایده ای دارد اما چه کنم که زمانه اینچنین اقتضا کرده است خدمت ملاحسن رضا زارعی با خانواده سلام می رسانم و خدمت آقای برزگر با خانواده سلام عرض می کنم و کلیه برادرانم با خانواده هایشان سلام عرض می کنم و امیدوارم که همگی اینها مرا ببخشند از بابت رفتاری که کرده ام و من چون برای همگی نامه نوشته ام و برای خود شما هم نامه زیاد نوشته ام دیگر خودم هم رو نمی شوم که نامه بنویسم زیرا شما ممکن است که با خود بگویید که اینقدر نامه چیست . و راستی … زارعی خدمت همگی سلام می رساند و از قول من خدمت تمام همسایگان و قوم و خویشان و دوستان سلام برسانید دیگر عرضی نیست قربان شما نعمت اسماعیلی

28/10/64

آدرس گیرنده : خراسان – فردوس – ….- …

آدرس فرستنده : اهواز – صندوق پستی 24/198

…………………………………

حضور محترم مادر بزرگوارم سلام عرض می کنم

ضمن عرض سلام امیدوارم که حالتان خوب و خوش بوده باشد و زندگی را به خوبی و خوشی در کنار خداوند متعال بگذرانید و اگر چنانچه جویای احوالات فرزند حقیر خود را خواسته باشید سلامتی که یکی از نعمتهای عالی و الهی است برقرار می باشد و پدر جان هم اکنون که این نامه را می نویسم ساعت 8 شب است و می خواهیم شام بخوریم و افسوس که جای شما خالی است چون هم سن و سالهای شما با ما هستند و چه صفایی دارد اما خوب می دانم که چه به من خوش بگذرد و چه به شما و در حالی که به من خوش می گذرد به شما هم می دانم که خوش می گذرد. پدر جان من آقای حسینی و سلطانی از کریمو دیدم و این برادران امروز می خواهند بیایند فردوس و با ایشان یک عدد نامه فرستادم تا شما از گفتم آقای حسینی دلتان به جا نمی آید ولی از نوشتن نامه اطمینان کامل حاصل می کنید . خدمت … با خانواده هایشان سلام می رسانم خدمت ملاحسن رضا زارعی با خانواده سلام می رسانم و … خدمت همگی شما سلام می رساند و خدمت آقای برزگر با خانواده سلام می رسانم .

جواب نامه فوری – قربان شما – نعمت اسماعیلی 22/10/64

آدرس گیرنده : خراسان – فردوس – …

 زاده

آدرس فرستنده : اهواز – صندوق پستی 4-25/198

……………………………..

خدمت محترم تمام برادرانم محمدآقای و علی آقا و آقای حجت با خانواده هایشان سلام زیاد می رسانم . خدمت ملاحسن رضا زارعی و ……فرزندانشان سلام می رسانم. … هوا هم گرم است و راستی گفت خودم را در مشهد به آقای ابراهیمی دادم که … خدمت تمام قوم و خویشان و همسایگان و دوستان سلام زیادی می رسانم و خدمت خواننده سلام می رسانم دیگر عرضی نیست قربان شما نعمت اسماعیلی  13/10/64

حضور محترم پدر بزرگوارم سلام عرض می کنم

…..

اشعار شهید:

آلبوم تصاویر:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *