- شهدا, شهرستان سربیشه

شهید عباس محمدی

اطلاعات شهید :

نام و نام خانوادگی :  عباس محمدی

نام پدر : محمد

سن شهادت : بیست 

نام دانشگاه : مرکز تربیت معلم تربت حیدریه

رشته تحصیلی : ادبیات فارسی

مقطع تحصیلی : کارشناسی

زندگی نامه :


شهید در سال1345درسربیشه در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود بعد از گذراندن دوران طفولیت در شش سالگی پدر مهربانش را از دست داد و بعد از ان در دامان شهید پرور مادرش زندگی اش را ادامه داد و همواره از همان کودکی همراه با مادرش در کلیه مجالس مذهبی و سوگواری که در ایام ماه های محرم و….تشکیل میشد شرکت مینمود بطوری که از همان کودکی به نماز و روزه خود اهمیت خاصی قائل بود و میتوانست قران را بدون غلط قرائت کند او دوران تحصیل خود را با ان همه مشکلاتی که در سر راهش بود با موفقیت بپایان رساند چرا که منبع درامدی نداشت تا صرف ادامه تحصیلات و حتی زندگی اش نماید او از همان کلاس اول ابتدایی تعطیلات تابستانی و نوروزی خود را وقف کارگاه های قالیبافی به عنوتن یک کارگر ساده نمودتا این طریق هزینه هایی جهت ادامه تحصیل ومعاش زندگی اش را فراهم نماید شهید بعد از اخذ دیپلم موفق به ادامه تحصییل در مرکز تربیت معلم تربت حیدریه در رشته ادبیات شد و بیش از یک سال از عمرش را در این مرکز سپری نمود او در سال 1357 معلم کلاس راهنمایی بود او با این سن کم خودشدر شهر خودش در در بین تظاهر کنندگان اعتصاب کنندگان مدارس بود و دیوار مدارس و کوچه ها را با شعار نوشتن شرکت فعالی داشت تا اینکه انقلاب در22بهمن57به پیروزی رسید او بعد از ان در ارتش بیست میلیونی که به دستور امام تشکیل شده بود شرکت مینمود و اموزش های لازم را فرا میگرفت اوقات بیکاری را در پایگاه مسجد خود یا ناحیه بسیج شهید شیرودی وقف به انقلاب و اسلام کرده بود او در راهپیمایی ها و تظاهرات بعد از انقلاب هم شرکت مینمود او در سال 61 بود که تصمیم گرفت در کنار دیگر رزمندگان از انقلاب و کشور خود دفاع کند از طریق بسیج بیرجند جهت اموزش جبهه یه مرکز اموزش کاشمر اعزام گردید و 45 روز در این مرکز اموزش های لازم را یاد گرفت و در حین اموزش از ناحیه مچ پا مجروح شد اما به علت علاقه شهید به جبهه ها به اموزش خود ادامه داد بعد از اموزش جهت اعزام به مشهد مشرف شد اما به علت کم بودن سن از اعزام وی جلوگیری به عمل آمد تا اینکه دوباره در سال62 به مشهد جهت اعزام به جبهه رفت که این بار هم بعلت ضعیف بودن وضعیت جسمانی قبول نکردند اما او ارام ننشست ودر سال 63 از طریق بسیج سپاه بیرجند به منطقه جنوب اعزام گردید و بیش از چهار ماه در آنجا بود و در این مدت علاوه بر ماموریتهایی محوله یک دوره امداد گری تئوری و عملی به مدت 45روز را با موفقیت گذراند و بار دوم اوایل سال 65 به منطقه غرب و روستای کامیاران کردستان اعزام گردید و این بار از طریق بسیج سپاه تربت حیدریه اعزام شده بود و بیش از چهار ماه هم انجا بود و برای بار سوم در مورخه 3/6/65 با کاروان بزرگ کربلا به منطقه غرب از طریق سپاه بیرجند اعزام گردید و با این هدف که امدادگری از صفات انبیاست با این تخصص در گردان امام علی در کربلا5 منطقه شلمچه شرکت نمود ودر مورخه 26/10/65 بود که به درجه رفیع شهادت نائل و پیکر سوخته و دست از بدن جدا شده و فرق شکسته مانند حضرت عباس(ع)در مورخه 9/11/65 در سربیشه تشییع و در گلزار شهدای سربیشه مدفون گشت.

وصیت نامه :


این وصیتنامه ها انسان را میلرزاند و انسان را بیدار میکند(امام خمینی)
کسانی که در راه خدا کشته میشوند مرده نپندارید بلکه زنده اند و نزد خدایشان روزی میخورند.
به نام خدا حرمت خون شهداء که تنها صاحب اختیار و خط دهنده بشر است و با درود و سلام بر اشرف الانبیا حضرت محمد(ص)وائمه اطهارکه هر یک با جانفشانی خود در راه خدا سمبل و نمونه آیندگان شدند به ویژه سالار شهیدان امام حسین(ع)که با ریختن خون خود و یارانش راه ورسم زندگانی را به ما آموخت و فرمود که این مصیبت ها و نعمت ها زود گذر و تمام شدنی است ولی به پاداش این جان فشانی ها و فداکاری ها به نعمت های ابدی و بی پایان خداوندی خواهد رسید و برسد. و با درود و سلام برگم شده حضرت زهرا (ع)امام زمان تنها منجی عالم بشریت وفرمانده نیرو های اسلام و با درود و سلام به نائب بر حق امام زمان(عج)خمینی کبیر آن قلب تپنده است و بت شکن قرن و با درود و سلام بر رزمندگان ان سرباز حقیقی امام زمان با حمد و سپاس خداوند منان که به این بنده حقیر خود را با کوله باری پر از گناه به حضورش طلبید و آن آرزوی دیرینه اولیاء خود را نصیب این بنده ناقابل کرده و من را سر افراز نمود
از دست وزبان که برآید که از عهده شکرش به درآید
و ان هم نصیب چنان بنده ای که حتی فکرش را هم نمیکرد و خود را دور افتاده از این نعمت الهی میدانست خداوند باید از تو معذرت بخواهم از اینکه چیزی نداشتم تا در راهت بدهم و ایثار کنم و آن چه را که در راهت دادم همان امانتی بود که در پیش من به ودیعه گذاشته بودید و اگر نه خود هیچ نداشتم پروردگارا تو را سپاس میگویم به این بخششی که به حال این بنده ناتوان خود کردی و امانتی را که چندین سال شده است از ان استفاده میکنم از من قبول کردی با شک این حرکات و این هدیه ناقابل یعنی دادن جانم و ریختن خونم را از من قبول کنی خداوندا باید از تو معذرت بخواهم از اینکه در دادن امانت به تو کوتاهی کردم همانا تو رحمان و رحیم هستی در ضمن اینکه من کوچک ترم تا به شما است شهید بودن و همیشه در صحنه که که همیشه با عمل و شعار انقلاب خود جنگ را به نفع اسلام به پیش می برند در ضمن باید بگویم که باید بکوشید تا لباس ذلت نپوشید و شما را دعوت میکنم به پیروی از ولایت فقیه و تنها نگذاشتن امام امت چون که امام برای این امت به منزله قلب است و هر گونه سهل انگاری موجب از کار افتادن این قلب میشودو دیگر اینکه خود باید سرنوشت خوتان را تعیین کنید و شر صدام و صدامیان و استکبار را از سر خود کم کنید مانند مردم کوفه نباشید که امام را تنها گذاشتند و اخر خودشان صدمات ناشی از ان را خوردند چنان که قران مجید در ایات فراوان فرموده است که انسان ها باید سرنوشت خودشان را تعیین کنند و در این جا بد نیست انگیزه خود را از امدن به جبهه بیان کنم مهم ترین انگیزه ای که فرد را به جامعه می کشاند عشق و رسیدن به خدا است چون که انسان میتواند در جبهه خدا را ببیند و همچنین بهتر میتواند خدا را شکر کند و دیگر اینکه طبق دستورات اسلام وائمه ولایت فقیه دفاع از اسلام و دفع ظلم و حفظ ناموس و انتشار دین و شریعت بر هر فرد مسلمانی واجب است به خصوص اینکه ما خود را مسلمان و شیعه و پیرو ائمه اطهار و ولایت فقیه میدانیم و در هر محرم و سوگواری به سرو سینه میزنیم و میگوییم ای کاش حسین جان ما در روز عاشورا بودیم و تو را یاری میکردیم هم اکنون وقت عمل است و اینکه خدا میخواهد به وسیله این جنگ ما را امتحان کند تا ببیند تا چه اندازه ما در اطاعت از قوانین اسلام موفق هستیم و به ما بفهماند که در ان جهان ما نمیتوانیم اعتراضی به خدا داشته باشیم و بهترین انگیزه ام اینکه سعادت خودم در این و ان دنیا در این جنگ و در این راه دیدم و وقت را غنیمت شمردم تا بتوانم دینی به اسلام و مات بر گردنم را دارند ادال کنم در اخر از همه همشهریان و همکلاسی هایم طلب مغفرت میکنم باشد که این درخواست عاجزانه من را بپذیرید چون که دیگر از دست من کاری ساخته نیست و همچنین از مادر بزرگوارم و برادران و خواهران و اقوام بطور مجدد طلب عفو کنم به خصوص مادر بزرگوارم که من را با شیره جان بزرگ کرد تا در بزرگی عصای دستش باشم و مادرم و خواهرم و برادرم شما را میگویم که صبر کنید که پیروزی نزدیک است و در اخر عرض میکنم کخ به مدت 75روز روزه قرض دارم
وصیت نامه برادر کوچکتان عباس محمدی 11/8/65 برابر با 28 صفر
آدرس سرییشه خیابان 12بهمن 12بهمن8 پلاک
2

 

مصاحبه با دوستان و همرزمندان شهید:

مصاحبه با افراد درجه یک شهید:

آلبوم تصاویر:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *